نویسنده :
حسین ترکی
|
|
رباعی های زیبا
* نگاه من ماندم و شعر تازه ات را خواندم صد پنجره اشک برغمت افشاندم وقتی که همه به سوی شب می رفتند در خط مقدم نگاهت ماندم...
* بید درخت بید بیدم کنج بیشه تراشیدن مرا باضرب تیشه تراشیدن مرا قلیون بسازن که آتش بر سرم باشه همیشه...
* با رفتن تو با رفتن تو عمر زمین کمتر شد از فرط غمت چشم خدا هم تر شد در خاطره بهار بی بودن تو صد باغ گل محمدی پرپر شد...
* قناری دلت از غصه لبریز قناری بهارت رنگ پاییز قناری نخون اینجا، اگر اینجا بخونی پر و بال تو میریزه قناری...
* زیر باران من آواره ترین بی خانمان ام غم عشق و جنون شد آب و نانم برایم سفره اشکی مهیاست که آنرا زیر باران می تکانم...
* تب گندم دلم می خواست عمری گم بمانم شبیه تک تک مردم بمانم ولی شعر آمد و هوای من شد نشد دور از تب گندم بمانم...
* گل سرخ گل سرخ و دلم هم سرنوشتند که ما را با گل مجنون سرشتند در این جغرافیا تاریخ ما را کنار تربت لیلی نوشتند...
* لبخند لبخند زدی بهار بی تاب شکفت یک پنجره روبروی مهتاب شکفت آن لحظه که چشمه از نگاهت جوشید احساس فرو خفته مرداب شکفت...
* ستاره گفتم که تو ای ستاره برمی گردی هر لحظه به یک اشاره برمی گردی بیچاره دلم خیال می کرد که تو با خواهش من دوباره بر می گردی...
* حرف بزن لب وا کن و از اقاقیا حرف بزن از پنجره ها، آینه ها حرف بزن من بغض هزار ساله دارم در خود یک لحظه به دیدنم بیا حرف بزن...
* زندگی برگرد که عشق تشنه کام من و توست پر شور ترین قصه به نام من و توست از تلخی ایام چرا شکوه کنیم شیرینی زندگی به کام من و توست...
* دیدار اگر به دیدار تو بیایم سنگ ها آب می شوند و دریا همه جغرافیای دلم را فرا می گیرد...
* سوال نه گریه ام نه خواب سبز یک پروانه از نفس های سرد انتهای تقویم با تو طلوع کرده ام بخوان و بپرس:" دوستم داری...؟"
* گل کاش می شد بکشم دست به پیشانی گل یا که یک شب بروم باز به مهمانی گل باید امشب به تن باغچه آبی بزنم تا مگر دست دهد صحبت پنهانی گل باد بر دوش تن زخمی گل را می برد آه از رنج من و بی سر و سامانی گل...
* نگاه نگاهت آسمانم بود و گم شد دو چشمت سایبانم بود و گم شد به زیر آسمان در سایه تو جهان در دیدگانم بود و گم شد...
|
|
شنبه 88/8/30 ساعت 7:55 عصر
|
|
|
|